شماره نهم نشریه سَس بسیج دانشجویی دانشکده بهداشت و تغذیه تبریز منتشر شد .
جهت دریافت کلیک کنیددریافت
شماره نهم نشریه سَس بسیج دانشجویی دانشکده بهداشت و تغذیه تبریز منتشر شد .
جهت دریافت کلیک کنیددریافت
شهادت مظلومانه شهید محسن حججی جوان 25 ساله ایرانی بدست داعشیان وحشی داغ دلمان را تازه تر ساخت. همین چند ماه پیش بود که این وحوش پرورده دست صهیونیست 17 تن از هموطنانمان را در قلب کشور – تهران- به شهادت رساندند . تازه آن موقع بود که عده ای از خواب بر خواسته و معنای مدافعان حرم را فهمیدند . فهمیدند که چرا باید در سوریه ، عراق ، لبنان و فلسطین بجنگیم . آری فهمیدند که اگر کیلومترها آنطرف تر از مرزهای جغرافیاییمان با این وحوش نجنگیم باید در قلب کشور با آنها و با سیلی از خسارات روبرو شویم . آری باید آنطرف تر بجنگیم تا این جا ایران و ایرانی چون ایزدی ها اسیر و برده داعشیان نگردد . باید بجنگیم تا عزتمان خدشه دار نشود عزت همه ایرانی ها چه موافق و چه مخالف ، چه آنان که جان بر کف برای دفاع از کشور سینه سپر کرده اند و چه انان که تعهد کاغذی را به تعهد خونی و هویتیشان ترجیح می دهند . مدافعان حرم ؛آری مدافعان حرم که غیرت و عزت را بیشتر از هر کس دیگری فهمیده اند و در برابر هجمه های دشمن خارجی و تهمت های داخلی ها قد خم نکرده اند . مردان عمل که نه شعار سر می دهند و نه شکوه ای بر زبان می آورند.
اما اما و اما ...
هنوز هستند عده ای نادان و نفهم که باز هم می گویند چرا باید در سوریه و عراق بجنگیم و هزینه کنیم . بیاییم ورزشگاه بسازیم و فقر را ریشه کن کنیم که صد البته نابودی فقر و ساخت ورزشگاه حرف درستی است .
مهدی مهدوی کیا را شاید همه با آن گلی که به آمریکا زده بود، بشناسند که البته خاطرات شیرین آن بازی همواره دلمان را مسرور می سازد . شاید بیشتر از همه هم خود آقای مهدوی کیا از یادآوری آن گل احساس مسرت نماید چرا که همان گل معافیت از سربازی اش را به ارمغان آورد .
از مهدوی کیا بعید بود چنین بگوید چرا که تاکنون نه سیاست از ورزش جدا بوده است و نه بدون امنیت ورزشگاه و ورزش معنا خواهد داشت . اگر سیاست از ورزش جدا بود خوشحالی همگان مخصوصا فوتبالیست ها از گل طارمی به النصر و شادی بعد از گلش زشت جلوه می نمود . اگر ورزش از سیاست جدا بود فیفا باید درِ afc را گل می گرفت چرا که بخاطر تنش های سیاسی میزبانی از تیم های عربستانی را از ایران گرفت. براستی باز هم توهم جدایی ورزش از سیاست را باور می کنید ؟ اگر ورزش از سیاست جدا بود سال 88 کسی نباید در مسابقه فوتبال آن هم تیم ملی مچ بند سبز بر دستش می بست مچ بند سبزی که ان روزها نماد متوهمین فتنه گر بود.
البته این بزرگوار بیشتر از آن که در ایرانش باشد و به نابودی فقر کمک کند، خانواده و ثروتش در آلمان – همان حامی داعش – به سر می برند. حق دارد بگوید چرا سوریه و عراق؟ راست می گوید چرا که با قطع دستان داعش از منطقه، آلمان از جمله کشورهایی خواهد بود که تحت حملات داعش قرار خواهد گرفت و احساس می شود مهدوی کیا بیشتر نگران این قضیه باشد .
راستی آقای مهدی کیا نمی داند اگر امنیت نباشد ورزشگاه به چه دردی خواهد خورد ؟ اگر امنیت نباشد فقر و ثروت چه معنایی خواهد داشت ؟ ایشان کدام وطن را دوست دارند وطنی که در قلب بحران ها و ناامنی جهان با صلابت و در اوج امنیت و آرامش می درخشد ؟ یا وطنی بدون امنیت که هر روز جنایتی جدید از داعش در آن دیده می شود؟ مطمئنا هر چقدر هم که خود را بخواب بزنیم امنیت را با هیچ چیز دیگری عوض نخواهیم کرد . معنای امنیت را بیشتر از همه الان سوری ها و عراقی ها می فهمند .
آنکس که می گوید سوریه و عراق را چه به ما ، آیا نمی داند اگر در عراق و سوریه نمی جنگیدیم بجای ان 17 نفری که در حمله به مجلس به شهادت رسیدند باید شاهد جنایت هولناک تر و بسی بسیار بزرگتر از آن می بودیم . بجای 17 نفر 170 هزار یا بیشتر شهید می دادیم . چند صد نفر اسیر و برده داعش می شد و از این کشور آباد خراباتی بیش باقی نمی ماند . البته آنقدر در اوج صلابت قرار داریم که چنین وقایعی در مخیله انسان هم جای نمی گیرد .
آقای مهدوی کیا شما که می گویید فقر را نابود کنیم چرا ثروتتان و جانتان را برای این مهم نمی گذارید . البته شاید بگویید مسئله شخصی است که راست هم می گویید .
آقای مهدوی کیا می گویید کار دوستانتان – حاج صفی ، شجاعی – درست بوده است آیا شما حاضر بودید جلوی تیمی از همین جلادان داعشی بازی کنید ؟ آیا شما بازی می کردید و می گفتید ورزش از سیاست جداست ؟ براستی آیا شما فکر می کنید اسرائیل از داعش کمتر است که اگر چنین می انگارید سخت در اشتباه اید چرا که داعش فقط زاییده کوچکی از تفکر اسرائیل است . براستی اگر ورزش از سیاست جداست آیا ورزش از انسانیت هم جداست؟ چه فرقی بین آن کودک آلمانی با کودک فلسطینی وجود دارد ؟ باور کنید انسانیت فرای ان تعهد کاغذی است که به باشگاه ها می دهید.
کاش حرفی که زده اید فقط از روی دوستیتان با آن دو بازیکن بوده باشد و نه آن روحیه و حس وطن پرستیتان .
هر روز که انتخابات ریاست جمهوری نزدیک تر می شود جریانات و طیف های سیاسی خود را آماده و آماده تر می کنند تا در این کارزار بزرگ میدان را با شکست ترک ننمایند. شایعه سازی و حمله به ساختار های مردمی شکل گرفته از جمله اقدامات نادرست در این روزهای اخیر بوده است. انتخاباتی که شاید نتیجه آن پیچیده ترین معادله انتخابات چند دوره اخیر باشد . حضور چهره های عجیب ، جالب و مطرح معادله انتخابات را پیچیده تر نیز کرده است.
جریان فتنه که ضربه مهلکی از مردم در سال 88 خورد چندی پیش طرح آشتی ملی را عنوان کرد که با درایت رهبری این اقدام عجیب و زشت شکست خورد . آنجا که رهبری فرمودند مردم با فتنه گران بی حیا آشتی نخواهند کرد گویا آب سردی بر پیکر سران فتنه و حامیانشان ریخته شد. اری اینان با طرح آشتی ملی زمینه حضور مجدد خود در انتخابات را فراهم می نمودند . غافل از مردم و رهبری.
توصیه مقام معظم رهبری به رئیس جمهور سابق جهت عدم شرکت در انتخابات آتی جریان مثلا مخالف آقای احمدی نژاد را بر آن داشت تا تمام هم و غم خود را جهت تخریب بکار گیرند اما دیری نپایید که هم صدایی حامیان رئیس جمهور سابق و اسبق واقعیت هایی را برای مردم روشن تر ساخت.
آقای احمدی نژاد بعد از توصیه رهبری اعلام نمود که در انتخابات پیش رو نامزد ریاست جمهوری نخواهد شد اما اقدامات عجیبشان مورد توجه جریان های سیاسی قرار گرفت . سفرهای استانی و سخنرانی های مکرر در شهر های مختلف گویای برنامه ایشان برای انتخابات بود .برنامه ای برای جریان خودساخته اش یا همان دولت بهار.
رئیس جمهور سابق که مدتی با دوست دیرینشان اسفندیار رحیم مشایی در ملا عام ظاهر نمی شد و عده ای می پنداشند که راهشان را از هم جدا کرده اند بار دیگر با همان یار دیرین خودنمایی کرد . احمدی نژاد در پیامی اعلام نمود که از هیچ جریانی و هیچ شخصی چه وابسته و چه مستقل حمایت نخواهد کرد . اما چند روز بعد یکی از معاونین شخص رئیس جمهور سابق اعلام کاندیداتوری نمود تا ماجرا کمی پیچیده شود. تولید ویدیو کلیپ های کوتاه توسط سه دوست نام آشنا گویای ماجرای دیگری بود. رئیس جمهور سابق به حمایت از معاون سابق خود پرداخت و عملا پیامی را که هنوز جوهرش هم خشک نشده بود به شخصه نقض نمود.
ماجرا جالب تر و روشن تر نیز شد . نامه یار همپای احمدی نژاد( اسفندیار رحیم مشایی) به یکی از سران فتنه و خطاب وی به برادر بزرگتر و معرفی آقای بقایی بعنوان ادامه دهنده راه اصلاح طلبی عملا راه آنها را از مستقل بودن جدا کرد .البته این کار بی جهت نبود چرا که بعد از مدتی تخریب های علیه بقایی از سوی همان طیف کاهش یافت. شاید برادر بزرگتر کمک هایی رو کرده باشد.
دو جریان که یکی یازده روز خانه نشینی را به بار آورد و دیگری فتنه قبیح 88 را رقم زد با هم پیوند خوردند و چه پیوند نامبارکی . جریانی که خیانت کرسنت را رقم زده است با جریان انحرافی مشایی ها که اختلاس 3 هزار میلیاردی را به جامعه تحمیل نمود دست در دست هم گذاشته تا کدام اهداف عالیه را دنبال کنند؟ کدام زخم کهنه مردم را چنگ می زنند؟
وقتی فتنه گری برادر بزرگ تر خطاب می شود می توان فهمید که راه انقلابی ها از راه اینگونه جریانات انحرافی و فتنه گر جدا بوده و خواهد بود. آری می توان فهمید فتنه و انحراف هر دو یک روی سکه اند که هیچ کدامشان جز ضرر سودی برای مردم ندارند.
شماره سوم نشریه سَس بسیج دانشجویی دانشکده بهداشت و تغذیه
مطالبی که در این شماره می خوانید:
- دانشجوی سیاسی کیست؟
- دهه سرنوشت ساز
- داستان صدراعظم و سردار
- از صعود تا سقوط یک تشکل
- نفوذ فرهنگی
و ...
بدون شک حادثه دلخراش ریزش ساختمان پلاسکو و شهادت تعدادی از هموطنانمان برای هر کسی که بویی از انسانیت برده باشد ناراحت کننده بود مثل هر حادثه ناگوار دیگری. در این میان اما عده ای برای سیاسی کردن این واقعه تلخ انگشت اتهام به سوی افرادی می گرفتند تا شاید بتوانند مدیری یا مسئولی را در این حادثه ناگوار مقصر نشان داده و کینه شخصی یا حزبی خود را از این راه بروز دهند. البته این اولین بار نیست که عده ای سعی می کنند چنین اتفاقی را با سیاسی کاری به نفع خود و با تخریب دیگری به پایان برسانند.
شاید از معدود جاهایی که بشود انقلابی گری را بدون هیچ سیاست بازی و سیاسی کاری نشان داد مناطق محروم باشد آنجا که هیچ رسانه ای مشکلاتشان را آنگونه که باید نشان داده شود پوشش ندهد.
سیستان در جریان حادثه پلاسکو تهران که افرادی سعی در سیاسی کردنش دارند با بلایی بنام سیل عزادار شد . بلایی که نه روزنامه ای از آن می گوید و نه کمک آن چنانی برایشان می رسد . آنان که ادعای خدمت دارند کاش به وظیفه شان در قبال مردم سیل زده سیستان عمل می کردند و آن را همچون پلاسکو پیگیر می شدند. سه روز از سیل سیستان گذشته اما آنگونه که مردم می گویند امکاناتی در اختیارشان نیست . آنگونه که برای این و آن در واقعه پلاسکو استعفا مطرح می کنند کاش ذره ای هم برای مسئولان خودی شان خط و نشان بکشند . چگونه می شود عده ای با ان همه فساد و رانت بواسطه نسبشان با مقام مسئولی این گونه آزاد به هر سفری می روند و کسی را یارای مقابله نیست در اوج ارامش در خانه های میلیاردیشان می خوابند اما مردم سیل زده سیستان شب ها خواب ندارند و خانه گلیشان در اب موج می زند . چطور می توانند خواب راحتی داشته باشند مسئولینی که غم مردم ندارند و نمی دانند غم چیست؟ مسئولی که درد مردم را نفهمد به درد مردم هم نمیخورد . آری شاید سیستان پلاسکو نبود چون سیاست بازی در ان معنا ندارد و نیازی به آن نیست .سیستان مسئول انقلابی می خواهد . مردم سیستان کمک می خواهند آن چیزی که حقشان است . حضرات سیستان را دریابید
به امید تدبیر
@BTBASIJ
انتخابات سال 88 که تمام شد و محمود احمدی نژاد با 11 میلیون اختلاف نسبت به نفر دوم ، بعنوان رئیس جمهور کشور انتخاب گردید گویا حضور کم سابقه مردم در تعیین سرنوشت کشور به مزاق خائنان و دشمنان ایران اسلامی خوش نیامد . دشمنان با بازیچه قرار دادن دو نفر ازکاندیداهای شکست خورده ادعا و توهم تقلب در انتخابات را بر سر زبان عده معدودی انداختند تا شاید بتوانند انتقام شکست سنگینشان از ملت بزرگ ایران را بگیرند. آری گویا هدف فقط انتخابات نبود هدف اراده ملت و ایمان و اعتقاد انان بود که اگر خلاف ان بنظر می رسید حرمت عاشورا و امام حسین (ع) را نگه می داشتند.
تهران بعنوان پایتخت و قلب کشور ملتهب شد . فتنه گران با وجود توصیه رهبر معظم انقلاب به آرامش بازهم دست از گناه خود بر نداشتند و هم چنان به ملتهب تر شدن فضای جامعه دامن زدند. نماز جمعه معروف یکی از چهره های شاخص مملکت نیز در ان ایام آتش معرکه را شعله ورتر کرد.
جلبک های سبز با پشتیبانی آمریکا ، انگلیس ، رژیم صهیونیستی و ضد انقلاب ها آنقدر پا پیش گذاشتند و وقاهت به خرج دادند که در روز عاشورا با آتش زدن پرچم های عزاداری و پای کوبی و رقص ، اقدامات ضد اسلامی و هدف پست خود را به همگان نشان دادند تا مردم بدانند که انتخابات و تقلب بهانه است و اصل نظام هدف قرار گرفته است.
روز 9دی اما بساط فتنه گران با حضور با شکوه مردم جمع شد تا همگان و مخصوصا دشمنان و خائنان بدانند که انقلابی که برای حفظ ان صد ها هزار شهید خون داده اند و پای آن ایستاده اند با چنین بادی و صدای توخالی حذف نخواهد شد. مردم بصیر و آگاه ایران بار دیگر نشان دادند که چگونه پای عقاید خود و انقلاب خود ایستاده اند و آن را آماده ظهور حضرت حجت (عج) می کنند.حرکت آگاهانه 9 دی شد نماد بصیرت و آگاهی اما رو سیاهی ماند برای خائنان به نظام و انقلاب آنانی که خود را نخست وزیر امام و رهبری می خواندند و خواصی که اگاهانه به تنش دامن زدند. اری 9 دی شد خاری در چشم دشمنان جمهوری اسلامی ایران.
7 سال پیش ودر چنین روزی درحالی که فضای کشور بعلت فتنه جلبک های سبز ملتهب بود مردم تبریز بازهم حماسه ای دیگر آفریدند. 8 دی ماه 88 مردم انقلابی و همیشه در صحنه تبریز با راهپیمایی گسترده در سطح شهر به همگان رساندند که انقلاب این درخت تنومند و رهبر معظم انقلاب جان برکفانی دارند که نگذارند بادی آنان را بلرزاند. آری اینجا آذربایجان است دیار بزرگ مردانی چون شهید قاضی و مدنی ، سردارانی چون ستارخان و باقرخان و باکری ها و ... که نام هر کدامشان لرزه بر اندام استکبار می اندازد. آری این مردم بیدار و بزرگ نشان داده اند که در چه برهه های حساس و خطرناکی پای عقاید و اصولشان وانقلابی که برایش خون و جان داده اند می ایستند و خواهند ایستاد. راهپیمایی 8دی اما فرا گیر شد و فردای ان در تهران حماسه 9 دی رقم خورد . مردم در دیگر شهرهای کشور نیز راهپیمایی هایی برای دفاع از انقلاب و عاشورا رقم زدند تا آب سردی بر پیکر فتنه گران و ضد نظام و دشمنان ریخته شود.
شهر اولین ها این بار نیز در دفاع از وطن ، اسلام و عاشورا اولین بود تا به همگان برساند که کلام رسای آذربایجان اویاخدی ، انقلابا دایاخدی نه فقط یک شعار بلکه باوری است که مردم آذربایجان با آن بزرگ شده اند و بزرگ مانده اند. آری اینگونه بود که توهم باطل پسر آذربایجان داماد لرستان بسیار زود از ذهن ها دور شد .
دوست داریم و باورش می کنیم این کلام رسا را :
آذربایجان اویاخدی ، انقلابا دایاخدی